معمولا هر سال توی آبان ماه پرلا میزدم . اما امسال هوا توی آبان هوا زیاد بارون نیومد و یکم گرم بود طوری که تا اواخر اذر هم هوا زیاد سرد نشد . الفرض امسال توی آذر یکروز اداره رو بی خیال شدم و صبح تنهایی رفتم آب بندون باقر تنگه برای
شکار ؛ علی نیومد و دلیلش هم این بود که حمعه که با هم رفته بوذیم موبایلش که توی جیبش بود توی اب خیس شد . رفته بود اردک مصنوعی بال زن رو از توی آب برداره که این اتفاق افتاد . چون قدش کوتاه هست و کاپیشنش بلند بود موقعی که رفت توی آب این اتفاق براش افتاد . واسه همین یه دو هفته ای حال اومدن به شکار رو نداشت . الغرض صبح 5.5 بلند شدم و تفنگ و وسایل رو برداشتم و راهی شدم طرف شکارگاه . موقعی که رسیدم لوازم رو از توی ماشین برداشتم و رفتم طرف مرز اب بندون که دیدم صدای تیر بلند شده پیش خودم گفتم دیر اومدم و زنش پرنده تموم شده . خلاصه رفتم روی مرز آب بندون از روی صدای اسپیکرها فهمیدم چند تایی شکارچی قبل من اومدن واسه همین توی
اولین جایی که کنج آب بندون و خالی بود وایستادم . در واقع جای خوبی هست و محل گذر پرنده محسوب میشه ولی چون دید نداره و به اطراف تسلط نداری پرنده ها رو موقع رد شدن خوب نمی بینی و فرصت کمی برای تیر اندازی داری . به محض اینکه رسیدم دیدم یه پرلا داره میشنه و میره لای نی های کنار آب طوری که فرصت تیر اندازی پیدا نکردم . جایی که نشسته بود تا من خدود 30 متر میشد . یکربعی وایستادم و چند بار خودم رو عقب جلو بردم و نی های اطرف رو برای دید بهتر قطع کردم و توی همین موقع دیدم همون پرلا به دلیل سروصدا دوباره روی اب دوید و از من دور شد ، دست بلند کردم که بزنمش دیدم ارتفاعش پایین هست ممکنه تیر روی اب بخوره به یه بنده خدایی توی اب بندون لای نی ها رفته . در واق شكار دو اردك و ديگر هيچ...
ادامه مطلبما را در سایت شكار دو اردك و ديگر هيچ دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : manomeh بازدید : 27 تاريخ : يکشنبه 8 بهمن 1402 ساعت: 20:33